روزگار


زخم های دستم را میبندند و میگویند چرا با خود چنین کردی ؟
ولی افسوس کسی زخم بزرگ دلم را ندید تا بگوید چرا با تو چنین کردند !

مهربانتر از من دیدی نشانم بده ،
کسی که بارها بسوزانیش و باز هم با عشق نگاهت کند

تا به پسرک بفهمونه دنیای اون بدون پسرک نابود میشه شک داشت که برگرده میترسید اگه برگرده
پسرک اونو دیگه نخواد
با خودش فکر کرد .فهمید اگه بره بدون پسرک نمیتونه زندگی کنه یه مرده متحرکه که فقط تظاهر
به زنده بودن میکنه ونفس کشیدن واسش سخته .
دخترک برگشت اما پسرک اونجا نبود
دخترک دنبالش دویید و به پسرک گفت یادته وقتی خواستیم جدا شیم گفتی به من میگن (...)
یعنی نیمه ی ماه پس سرنوشتم اینکه تنها باشم مثل ماه دخترک دستای پسرک را در دستش گرفت
وباز گفت من نمیخوام تو مثل ماه باشی فقط یه نیمه باشی من میخوام واسه همیشه دومین نیمه ی
توباشم .....
اما پسرک باز سکوت کرده بود ...
جواب پسرک چی میتونه باشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پسرک دیگر لبخند نزدو سکوت کرد .
دخترک گفت :رقیبت اومده نه واسه چند روز واسه چند ماه پسرک باز سکوت کرد
دخترک ادامه داد : من کاملا فراموشش کردم اما میترسم تواین چند ماه خاطراتمون یادم بیاد اخه تواین
چند ماه همش باهم هستیم نه تنها ما خانواده هامون اینه که ما هم به هم نزدیک میشیم
پسرک باز سکوت کرد اون سکوت کرده بود اما فریاد میزد
دخترک گفت برم ؟
پسرک لبخندی زدوباز سکوت کرد
(نمیدونستم تو چی میگی بهم که همش سکوت میکنی.مراقب خودت باش خدافظ)
نباید اینکارو میکردم نباید منصرف میشدم نباید اینطوری میدیدم نباید تورو میدیدم باید فرار میکردم
بایدتظاهر میکردم صداتونشنیدم انگار اصلا نشنیدم نباید به صدای عشقت گوش میدادم
بدون بک کلام حرف عشقو بهم شناسوندی بدون یک کلام حرف عشقتو بهم دادی پراز نفس هات شدم
بعد رفتی بدون یک کلام حرف من رو ول کردی بدون یک کلام حرف عشق من رو رها کردی
نمیدونستم چی بگم لبهام از شوکه بودن تکون نمیخوره
بدون یک کلام حرف رفتی
واسه من یه سوال اساسی پیش اومده...
چرا همتون توی وبلاگاتون از شکست عشقی و تلخی روزگار و بی وفایی پسرا و دخترا حرف میزنین؟
چرا اگه عشق رو با غم و تنهایی مخلوط میکنین؟
بهتر نیست هر پستی که میگذارین برای عشقتون باشه؟
بهتر نیست از ته قلب اسم معشوقتون رو صدا بزنید؟
چشاتونو ببندین و به این فکر کنین که دقیقا دم غروب کنار ساحل با عزیزترین کستون دارین قدم میزنین.
یک طرف امواج دریا که به پاهاتون میخوره یک طرف هم یه جنگل باحال که مرغای ماهی خوار دارن به طرفش پرواز میکنن و آواز میخونن.
شما دارین قدم میزنین دستاتون تو دستای همه و چندصدمتر جلوتر چراغای ویلاتون روشنه...
یکم به فکر باشین.با غرورتون فاصله هاتون رو کم کنین و دیوار جدایی بینتون رو بشکنید به جای اینکه قلب همدیگرو بشکنید
فقط یه نصیحت:محبت و عشق گنج نامحدود الهی تو وجود همه هست.پس بیدارش کنین تا زندگیتون زیبا بشه...
نویسنده:(N)
قدم هایم برای راه رفتن در این دنیای اتش گرفته می ترسد اما میتونم ومیرم
جلو با یه روح زخمی درددیده لعنتیم
داغ دارم داغ داره غرورم
چقدر سخته تو چشای کسی که تمام عشقتو دزدیده وبه جاش یه زخم همیشگی روقلبت بهت هدیه
داده زل بزنی به جای اینکه لبریز کینه ونفرت بشی حس کنی که هنوز عاشقشی
چقدر سخته دلت بخواد سرتو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر اوار وجودش همه ی غرورت له شد
چقدر سخته تو خیالت ساعت ها باهاش حرف بزنی اما وقتی دیدیش به جز سلام هیچی نتونی بگی
چقدر سخته گل ارزوهاتو تو باغ دیگه ای ببینی هزار بار تو خودت بشکنی وان وقت بگی گل من باغچه ی نو مبارک
کسی که تمام زندگیمه وقتی بهش یه دروغ کوچیک و بی ارزش گفتم خیلی ناراحت شد بهم گفت جواب راستگویی واعتماد اینه دلم از خودم گرفت انگار که ازخودم متنفر شدم
اما اون دروغی رو بهم گفت اینبار من ازاون متنفر شدم
فک نکنم اصلا واست مهم باشه لعنتی
شراب هم به مستی ام حسادت می کند
آنگاه که خمار یک لحظه
دیدن تو می شوم . .
اگر صداها ضعیفن اگر چشات تار میبینه اگر دلت پراز خونه اگر گلوت بابغض پره اگر دیگه ستاره واست
ارزش نداره ولش کن این شبای سیاه هم میگذره وتو یه روز یادت میاد میگی اون پست فطرت هیچکس
نبود ونیست
برای اینکه دفترش سفید بود معلم تنبیه اش کرد
غافل ازاینکه دخترک خدایی رو کشیده بود که همه میگفتند
**********************دیدنی نیست***************************
از این پس تنها ادامه خواهم داد دیگر حتی به چترمم جواب رد میدهم
میخواهم تنهایی ام را به رخ این هوای دونفره بکشم
باران نبار من نه چتردارم نه یار.....
پس از رفتنت ارزوهایم را دفن خواهم کرد دفتر خاطراتم را به اب خواهم انداخت
قاب عکس اتاقم را به پرستوی زمان خواهم داد نبودنت را باور خواهم کرد واجازه ورود هیچ
نگاهی را به رویا هایم نخواهم داد اما ای کاش قبل از رفتنت به گنجشک های شهر بسپاری برق انتظارت
را در چشمانشان نگاه دارند شاید رفتنت را برگشتنی دوباره باشد

چون میگذرد غمی نیست وقتی این جمله رو شنیدم دلم ریخت وقتی یه ذره باخودم فکر کردم گفتم کدوم گذشتن ؟درسته که خاطرات شیرین میگذرند اما خاطره های تلخ غمش به دلت میمونه
فکر نمیکردم عشق باشه به خودم میگفتم عشق نیست خودمو گول زدم ولی قلبم اسم تورو صدا میکنه یه قدم میام طرفت تو یه قدم میری عقب همیشه توی قلبم جا داری "دوست دارم" به شدت منتظرتم شاید اذیت بشم ولی نمیذارم بری بنظرم عشق فقط یکیه فکرنکنم عشقم عوض بشه بالاخره عشقی که به تودارم رو بهت بروز میدم
بعضی وقتا اشک بعضی وقتا عشق اگه حتی سخت باشه بازم "دوست دارم" میخوام کنارم باشی به شدت منتظرتم شاید بتونم عقلمو گول بزنم ولی دلم گول نمیخوره
امیدوارم حرف دلمو باور کنی
فکرنمیکردم عشق باشه به خودم میگفتم عشق نیست خودمو گول زدم ولی قلبم اسم تو رو صدا میکنه ی قدم میام طرفت توی قدم میری عقب همیشه توی قلبم جاداری"دوستت دارم"به شدت منتظرتم شاید اذیت بشم ولی نمیزارم بری به نظرم عشق فقط یکیه فکر نکنم عشقم عوض بشه بالاخره عشقی که به تو دارم بهت بروز میدم
بعضی وقتا اشک بعضی وقتا عشق اگه حتی سخت باشه بازم دوستت دارم من میخوام کنارم باشی به شدت منتظرتم" شاید بتونم عقلمو گول بزنم ولی دلم گول نمیخوره
امیدوارم حرف دلمو باورکنی "دوست دارم"
میدونی چیه تا حالا فکر میکردم قلبم واسه کسی که تا چند ساعت پیش داشتمش میزنه اما الان که دیگه نیستش میفهمم فقط یه بهونه بوده واسم تا دلتنگ کسی که از وقتی چشامو باز کردم و دیدمش و صدای قلبمو با تپش قلبش شنیدم و قراره تا چند ساله دیگه نبینمش نشم اما بازم دارم فکر میکنم چه شکلی بدستت بیارم
من مانده ام و یک برگه ی سفید یک دنیا حرف نا گفتنی ویک بغل تنهایی ودلتنگی
دردودل من تو این برگه ی کوچک جا نمیشه
دراین سکوت بغض الود قطره ی کوچکی هوس سر سره بازی میکند و برگه ی سفیدم عاشقانه قطره را به اغوش میکشد عشق نوشتنی نیست
در برگه ام کناره ان قطره یک قلب کوچک میکشم
وقت تمام است.......
برگه ها بالا........
خوابیدی بدونه لالایی وقصه بگیر اسوده بخواب بی دردو غصه دیگه کابوس زمستون نمیبینی توی خواب گلای حسرت نمیچینی دیگه خورشید چهرتو نمیسوزونه جای سیلیای باد روش نمیمونه دیگه بیدار نمیشی با نگرونی یا باتردید که بری یاکه بمونی دیگه قهرن سینه ها بامهربونی تو دلتو بردی یه جای دیگه اونجا که خدا برات لالایی میگه.....
هرروز غروب دلتنگیم دوباره تنها میشم هروقت که بارون میباره تورو کنارم میبینم هروز وهرشب از خدا بدون فقط تورو میخوام نگو واست غریبه ام نگو تو خوابت نمی یام بگو توهم دوسم داری بگو که دلتنگم میشی .....هرچقدر هم بگم باز فایده نداره
امروز هم نیامد تا بهش بگم چقدر بی قرارشم .امروزهم نیامد بهش بگم چقدر عاشقانه دوستش دارم .
امروز هم نیامد تابهش بگم چقدر دلواپسشم .امروز هم نیامد تابهش بگم چقدر دلتنگشم .امروزهم نیامد تا سر روی شانه اش بگذارم .امروز هم نیامد تابهش بگم چقدر عاشقانه میپرستمش .
*****************امروز هم نیامد وبازهم فردا منتظرشم ****************
پرسید زندگی به چه معناست ؟گفتم میشه باورش کرد ؟اصلا چه شکلیه ؟پرسید خستگی؟ گفتم معنیه اینو خوب میفهمم همیشه تو وجودمه پرسید تنهایی؟گفتم همیشه باهامه چیزی که ازم جدا نمیشه پرسید گریه؟گفتم چشامو ببین اینه پرسیدعشق؟گفتم خیلی وقت پیش درکش میکردم وداشتمش پرسید خودکشی؟گفتم نمیتونستم ترکش کنم اون منو ترک کرد یعنی دیگه روم اثر نداره پرسیدفرار؟گفتم گفتم کجاها که نرفتم پرسیدتاحالا چه شکلی زندگی کردی گفتم این شکلی ۱تیغ۲رگ۳مرگ۴بازگشت لعنتی پرسید امیده دوباره ؟گفتم پوچه پوچ پرسید میخای چیکار کنی گفتم تمومش کنم گفت پس چشاتو ببند بیا.....